علم آموزی - مطالب ارسال شده توسط admin

بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما

لینک دوستان

دانلود رایگان قالب تلاش برای دانلود بهترین هتل های تهران دانلود طراحی سایت سایت دانلود نرم افزار تبادل لینک رایگان باس موزیک صبانت-اینترنت پر سرعت صبانت قالب وبلاگ فروشگاه ساز فایل صبانت جزوه و پروژه های دانشجویی صبانت دانلود آهنگ جدید دانلود موزیک تبادل لينک شبکه تبادل لینک 2Links تبادل لینک هوشمند تازه ها دانلود آهنگ جدید خرید پستی گردنبند دانلود فیلم خارجی تبادل لینک اخبارورزشی آموزش فوتبال تبادل لینک رایگان|هوشمند |سه طرفه |اتوماتیک |پربازده فروشگاه ساز رایگان فروش فایل سرور اختصاصی آلمان خرید شلوارک لاغری هات شیپر ساخت وبلاگ حرفه ای خرید پاور بانک گن ساعت شنی تاپی کوچک کننده بینی گوشتی خرید گن مردانه آیدان خرید فیجت اسپینر دانلود موزیک سرزمین دانلود کلوب داغ ترین ها یاهو پی سی دی بلاگفا تبدیل نت سایت سافت98 سایت یاس دانلود سایت پی سی دانلود سایت وطن دانلود سایت دانلود ها خرید شارژ فیس بوک مدیر تلگرام مدیر نسخه ی دیگر شبکه 93 بزرگترین کامیونیتی ایرانیان مقیم استرالیا دانلود سریال جدید آخرین مطالب ارسال شده
ارسال لینک

نقاشی های مدیر

بازدید: 451

مدرس زیست،زبان و عربی کنکور و شیمی دهم.

  نقاشی های مدیر سایت

جهت خرید،سفارش،یادگیری، با واتس اپ به شماره ی 09368550629 پیام دهید.

پیج من رو حتما در اینستاگرام فالو کنید.

tablo_naghashi79

به دلیل آپلود کیفیت نقاشی ها خیلی کم شدند.

 


این مطلب در تاریخ: جمعه 13 فروردین 1400 ساعت: 23:23 منتشر شده است
نظرات(0)

راه های اثبات وجود خدا

بازدید: 1111

توجه: مقاله ی زیر برای عموم نوشته شده است، وگرنه برهان های قوی و زیادی هست مانند برهان صدیقین و ... که فهم آن برای مخاطب عادی دشوار است.

مخاطبان خاص، و آشنا با فلسفه کتاب تبیین براهین اثبات وجود خدا، اثر آقای جوادی آملی رو مطالعه فرمایند.

ایشان در این کتاب تمامی برهان را برسی کرده، و شبهات هر کدام رو هم رفع نمودند.

هر بیننده ای با اندک تاملی در دنیای اطراف خود پی به وجود نظم عظیم در عالم هستی می برد. کشف و اکتشافات در علوم نیز به این امر کمک می کنند. برای مثال به چند نمونه اشاره می کنیم: 1- کره زمینی که در آن زندگی می کنیم با تمام عظمتی که دارد در مقابل مرکز منظومه شمسی یعنی قرص خورشید، به اندازه ای کوچک است که اگر یک میلیون و دویست هزار کره زمین را روی هم بگذارند، تازه به اندازه قرص آفتاب می شود. از سوی دیگر منظومه شمسی ما، جزئی از یک کهکشان عظیم بنام راه شیری است. جالب است بدانیم در کهکشان ما بیش از یکصد میلیارد 000/000/000/100 ستاره وجود دارد که خورشید تنها یکی از ستاره های متوسط آن محسوب می شود. از سوی دیگر در این جهان بزرگ، آنقدر کهکشان وجود دارد که از حساب و شماره بیرون است و هر قدر تلسکوپهای نجومی عظیمتر و مجهزتر می شوند، کهکشانهای تازه ای کشف می شود. بر اساس نظریه نیوتون مبنی بر جاذبه عمومی، قانون جاذبه عمومی به ضمیمه قوه گریز از مرکز به تمام سیارات حکمفرماست و در هر یک از سیارات، این دو قوه به طور متعادل وجود دارد و... و همین نیوتون معروف است که می گوید: «درباره آفریدگار جهان و خداوند هرگز شک نکنید زیرا معقول نیست ضرورت و علت و معلول فاقد شعور، به تنهایی رهبر وجود باشد....بلکه همه این امور حتما باید از مبدأی سرچشمه گرفته باشد که دارای علم و حکمت و اراده است.» 2- به گفته دانشمندان اگر قشر خارجی کره زمین ده پا ضخیم تر از آنچه هست می بود، اکسیژن یعنی ماده اصلی حیات وجود پیدا نمی کرد یا اگر عمق دریاها چند پا بیشتر از عمق فعلی بود، کلیه اکسیژن و کربن زمین جذب می شد. اگر هوای محیط زمین، اندکی از آنچه هست رقیق تر می بود اجرام سماوی و شهابها دائما به سطح زمین می رسیدند و هر گوشه آنرا مورد اصابت قرار می دادند. کوچکترین ذره عالم، یعنی اتم، خود ساختمانی بسیار شگفت آور دارد که شرح این شگفتیها مجال جداگانه ای می طلبد. بخاطر وجود این همه آیه و نشانه در عالم هستی است که خداوند در قرآن مجید می فرماید:( ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب، مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه های روشنی برای صاحبان خرد و عقل است). مقدمه دوم: تردیدی نیست که هر انسان فهیمی با مشاهده نظم و دقت پی به وجود ناظم می برد و هرگز آنرا ناشی از تصادف نمی داند. برای روشن تر شدن مطلب از راه حساب احتمالات مسأله را تبیین می کنیم. کتاب صد برگی را در نظر بگیرید که اوراقش به هم ریخته است. این کتاب را به نابینایی می دهیم تا اوراق آنرا به صورت تصادفی مرتب کند، روشن است که اولین برگی که به عنوان برگ شماره 1 بر می دارد، احتمال 1 بودن آن یک درصد است. آنگاه برگ دوم را بر می دارد، احتمال اینکه این برگه شماره 2 باشد، یک در 99 است و لذا احتمال اینکه ایندو برگ به ترتیب 1 و2 باشند، حدود یک در ده هزار است. سپس برگ سوم را بر می دارد، احتمال شماره 3 بودن آن یک در 98 است و لذا احتمال اینکه به ترتیب برگ های 1 تا 3 را برداشته باشد، حدود یک در یک میلیون است. و همینطور تا پایان کار در پایان احتمال اینکه کل کتاب به ترتیب چیده شده باشد یک در یک با 200 صفر روبروی آن است! حال شعری زیبا با مضامین بسیار عالی و تشبیهات بسیار لطیف را در نظر بگیرید، آیا هیچ کس به خود اجازه می دهد که بگوید احتمال دارد طفل خردسالی با مدادش صفحه ای را خط خطی کرده باشد و این شعر را پدید آورده باشد؟! وقتی در مورد یک کتاب یا یک شعر نمی توان حضور ناظم را نادیده گرفت آیا امکان دارد جهان هستی با این همه نظم و دقتی که دارد تصادفا و از روی اتفاق پدید آمده باشد و هیچ ناظم و مدبری نداشته باشد؟! بنابر این برهان نظم با زبان ساده و گویای خود برهانی متقن و محکم برای اثبات خداوند است. برهان علمی در جهان سلسله‌ای از روابط علت و معلولی وجود دارد و چون دور و تسلسل محال است باید این سلسله به علت العلل ختم شود. برهان مکان برهان امکان و وجوب از استوارترین برهان‌های اثبات وجود خدا است و در میان فلاسفه ی اسلامی جایگاه بلندی دارد. خلاصه برهان به تقریر طوسی: «اگر موجود (که در تحقق آن شک نیست) واجب‌الوجود بالذات باشد، مطلوب ما ثابت است، و اگر چنین نباشد، مستلزم وجود واجب بالذات است، تا دور و تسلسل لازم نیاید. حدیثی از امام صادق چیزی که نبود، و موجود شده‌است، یا خودش خود را موجود کرده، یا غیر او. اگر خودش خود را موجود کرده باشد، یا در هنگامی که موجود بوده سبب وجود خود شده‌است، یا هنگامی که نبوده. در صورت اول، وجود بخشیدن به موجود، محال است؛ و در صورت دوم باید معدوم، علت وجود شود، و آن هم محال است؛ و اگر غیر او، او را به وجود آورده، اگر غیر آن مانند آن چیز نبوده و موجود شده، حکم او حکم همان چیز است. براهين به طور کلّي بر سه قسمند: 1) برهان اِنّي: که در آن از معلول به علّت پي برده مي شود؛ مثلاً از وجود دود بر وجود آتش استدلال مي شود. اين برهان از نظر منطقي پايين ترين حدّ يقين آوري را داراست. لذا فلاسفه اسلامي،که در پي يقين صد در صدي هستند، در اثبات وجود خدا از آن استفاده نمي کنند؛ ولي متکلمين اسلامي که در صددند متناسب با فهم تمام اقشار بشري، برهان اقامه کنند، از اين قسم برهان نيز استفاده مي کنند. 2) برهان لِمّي: که در آن از وجود علّت بر وجود معلول استدلال مي شود. اين قسم برهان مفيد يقين صد در صدي بوده، خدشه ناپذير است؛ لکن از آنجا که مراد از خدا، واجب الوجود(وجود صرف و بدون علّت) است، اين برهان براي اثبات وجود خدا کاربرد ندارد. 3) برهان از راه ملازمات عامّه: در اين قسم برهان، نه از علّت به معلول پي برده مي شود نه بالعکس؛ بلکه از وجود يکي از دو امر که ملازم يکديگرند بر وجود امر ديگر استدلال مي شود. براي مثال گفته مي شود: اينجا طبقه بالاي ساختمان است؛ طبقه بالا وقتي معني دارد که طبقه پاييني باشد. پس زير اين طبقه، طبقه ي پاييني نيز هست. در اين استدلال ساده، بالا نه علّت پايين است نه معلول آن. بلکه بالا و پايين، همواره باهم بوده، ملازم همند. همه ي براهيني که فلاسفه اسلامي در فلسفه به کار مي برند از اين سنخ اند؛ که يقين آوري آن حتّي از برهان لمّي هم بالاتر است. براهين سطوح بالاي اثبات وجود خدا نيز از اين قسم هستند. برهان نظم 1. جهان داراي نظم است. 2. هر نظمي ناظمي دارد. 3. پس اين جهان ناظمي دارد. مقدّمه اوّل اين برهان، قضيه اي حسّي تجربي است که با پيشرفت علوم، يقيني بودن آن نيز روز به روز افزايش مي يابد. مقدّمه ي دوم نيز براي اکثر مردم روشن است. برهان حدوث 1. جهان حادث(نوپديد) است؛ چرا که جهان، مرکّب از موجوداتي است که همگي سابقه عدم دارند. بنا بر اين، کلّ جهان نيز سابقه عدم داشته حادث است. 2. هر حادثي (پديده اي) محتاج محدثي(پديد آورنده اي) است. 3. پس اين جهان محدث و پديد آورنده اي دارد. برهان حرکت 1. جهان طبيعت سراسر حرکت است و سکون، امري نسبي است. اين قضيه هم در فلسفه ثابت شده هم در علم فيزيک نوين. 2. هر حرکتي، محتاج محرّک(حرکت دهنده) است. 3. خود آن محرّک نيز يا داراي حرکت است يا داراي حرکت نيست. 4. اگر داراي حرکت نيست مطلوب ما ثابت است؛ امّا اگر حرکت دارد باز خود، محتاج محرّک است. 5. باز محرّک او يا فاقد حرکت است يا واجد حرکت. اگر فاقد حرکت است مطلوب ثابت است و الّا باز روند قبلي تکرار مي شود. 6. و چون تسلسل محال است لذا سلسله محرّکها بايد منتهي به محرّکي بدون حرکت شود. 7. پس محرّک بدون حرکت يقيناً وجود دارد که همان خداست. تقرير برهان بدون ابتناء به استحاله تسلسل 1. شکّي نيست که ممکن الوجودهايي هستند. 2. اگر مجموعه ي همه ممکن الوجودها را يکجا فرض کنيم به نحوي که هيچ ممکن الوجودي خارج از اين مجموعه باقي نماند، باز عقل حکم به ممکن الوجود بودن کلّ اين مجموعه خواهد نمود. چون از اجتماع تعداد زيادي ممکن الوجود که همگي محتاج به علّت هستند، واجب الوجود، درست نمي شود. حتّي اگر تعداد اعضاي اين مجموعه بي نهايت باشند باز کلّ مجموعه، ممکن الوجود خواهد بود. 3. پس کلّ مجموعه ي ممکن الوجودها، محتاج علّت است. 4. حال، علّت اين مجموعه يا واجب الوجود است يا ممکن الوجود است. 5. امّا ممکن الوجود نمي تواند علّت اين مجموعه باشد؛ چون طبق فرض ما، همه ممکن الوجودها داخل اين مجموعه هستند و خارج از اين مجموعه، ممکن الوجودي نيست که علّت اين مجموعه باشد؛ پس لاجرم، علّت اين مجموعه واجب الوجود است. براهین دیگر شهید مطهری(ره) در خصوص براهین اثبات وجود خدا و پاسخ این سؤال که: از چه راه و به چه دلیل باید وجود خدا را قبول کنیم؟ بشر چه راهی برای رسیدن به خدا دارد؟ معتقد است که، بشر برای وصول به این مقصود راه هایی را انتخاب کرده است که به طور اجمال راه های بشر برای خداشناسی سه نوع است: الف: راه دل یا راه فطرت. ب: راه حس و علم و یا راه طبیعت. ج: راه عقل یا راه استدلال و فلسفه رسیدن به خدا از راه دل یا راه فطرت خداشناسی فطری هر آدمی است؛ یعنی هر آدمی به مقتضای خلقت و ساختمان اصلی روحی خود، خدا را می شناسد، بدون اینکه به اکتساب و تحصیل علوم مقدماتی نیازی داشته باشد. غریزه خداخواهی و خداجویی نوعی جاذبۀ معنوی میان کانون دل و احساسات انسان از یک طرف و کانون هستی، یعنی مبدأ اعلی و کمال مطلق از طرف دیگر است و انسان بدون اینکه خود بداند، تحت تأثیر این نیروی مرموز قرار دارد. گویی غیر این «من»، یک «من» دیگر نیز در وجود او مستتر است که از خود، نوا و آوازی دارد. دانشمندان روان شناس و روان کاو در قرن اخیر به این حقیقت پی برده اند که انسان در ماوراء شعور ظاهر خویش، شعوری مخفی دارد. گویی در پس این «من» ظاهر، «من» پشت پرده ای نیز وجود دارد. برخی از این دانشمندان چنین فرض کرده اند که عناصر «من» پنهان همه از شعور ظاهر، به باطن گریخته و تغییر شکل داده اند، ولی برخی دیگر به اصالت شعور باطن ایمان و اعتراف دارند و شعور اخلاقی، شعور هنری، شعور علمی، هم چنین شعور مذهبی روان انسان را اصیل و ناشی از سرشت او می دانند. نقطه اصلی ای که راه اهل عرفان را از راه فلاسفه جدا می کند، همین مسئله است. از آنجا که عرفا به نیروی عشق فطری، ایمان و اعتقاد دارند، در تقویت این نیرو می کوشند و معتقدند که باید کانون احساسات عالی الهیِ را تقویت کرد و موانع رشد و توسعه آن را از میان برد و به اصطلاح باید قلب را تصفیه کرد و آنگاه با مرکب نیرومند و راهوار و سبکبال عشق، به سوی خدا پرواز نمود. فلاسفه و متکلمین از راه عقل و فکر و استدلال می خواهند گمشده و مطلوب خود را کشف کنند، اما عارف می خواهد پرواز کند و نزدیک شود؛ فیلسوف می خواهد سر به جیب تفکر فرو ببرد و بیندیشد. عارف می خواهد ببیند و فیلسوف می خواهد بداند. عبادات در شرع مقدس برای پرورش این حس است. و یکی از فلسفه های عبادات همین است. امروزه دانشمندان زیادی هستند که به وجود چنین احساس و شور و عشق و جنبش در عمق روح آدمی، که او را به خدای لایزال پیوند می دهد، ایمان دارند.[2] در قرآن مجید و آثار قطعی پیشوایان بزرگ اسلام دلایل زیادی وجود دارد که مسئله فطری بودن دین و توجه به خدا، سخت مورد توجه بوده است؛ به عنوان مثال یکی از آیاتی که بر فطری بودن دین دلالت می کند، این آیه شریفه است که می فرماید: ((فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا))[3]؛ «(پس تو ای رسول) مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور و پیوسته از طریقۀ دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است، پیروی کن». ب: رسیدن به خدا از راه حس و علم یا راه طبیعت (راه مطالعه در خلقت) قرآن کریم با اصرار و ابرام بی نظیری افراد بشر را به مطالعه در خلقت و ساختمان موجودات به منظور شناخت خداوند راهنمایی می کند. این امر در سیره پیشوایان دین و احتجاجات ائمه اطهار((ع)) اهمیت فوق العاده ای دارد. مسلماً برای عامه مردم بهترین راه شناساندن خداوند از همین راه و مسیر است. رسیدن به این مسیر از سه طریق ممکن است: از طریق تشکیلات و نظامات: یکی از مسائل قابل توجه برای بشر، وجود نظامات و تشکیلات فوق العاده حیرت انگیز در جهان خلقت است. زمین، آسمان، ستارگان، خورشید، منظومه های شمسی، حتی ذرات و منظومه های اتمی، جمادات، نباتات، حیوانات و انسان، همگی دارای یک سلسله نظامات و تشکیلات می باشند. وضع قرار گرفتن اجزای جهان در فاصله های دور و نزدیک نسبت به یکدیگر و وضع «ساخت و کار» و مکانیزم آن ها و نیز «سازواره» و تشکل و ارگانیسم درونی آن ها، نشان می دهد که به خود واگذاشته نیستند؛ بلکه تدبیر و حکمت و قوه شاعری، آن ها را تحت تسخیر و اراده و اختیار خود سازمان داده است. اگر چنین قوه و قدرت قاهر و مسلط و مرید و شاعری نبود، طبعاً هیچ گونه انتظاماتی میان اجزای کوچک و بزرگ جهان نبود. اگر بشر تنها خلقت جسمانی خود را در نظر گیرد، آن را به صورت یک ساختمان فوق العاده مجهز می بیند که هر جزء و هر ذره آن روی حساب، کار گذاشته شده است. لازمۀ نبودن شعور در قوه فاعلی، عدم انتظام و وجود غلط های بی منتهاست ولی می بینم که درست برعکس است؛ هر چیزی در جای خود با توجه به قاعده و اثرش قرار گرفته است.[4] از طریق هدایت و راهیابی: یکی از شگفتی های طبیعت که اندیشه بشر را سخت تکان می دهد، توجه حیرت انگیز اشیا به غایات و اهداف خود و به عبارت دیگر «اصل هدایت و راهیابی» است. شیوه راهیابی اشیا به شکلی است که نظامات داخلی اشیا با همۀ تجهیزات حیرت انگیز آن ها برای این که بتوانند تا این حد با راه و هدف خود آشنا باشند، کافی نیست؛ یعنی اشیا و موجودات در عین اینکه از یک سازمان درونی برخوردارند، نوعی بینش مرموز نیز آن ها را هدایت می کند و آن ها به مدد این بینش، راه خود را به سوی آینده می شناسند. برای مثال یک گلبول سفید خون و یا یک حشرۀ کوچک، چنان با وظیفه و کار خود آشناست که گویی تعلیمات قبلی منظمی دیده است. یک ماشین هر اندازه دقیق ساخته شده باشد، قادر به ابتکار و اختراع و پیدا کردن راه های نو و قادر به منطبق ساختن خود با محیط جدید و ایجاد اعضای جدید و تکمیل آن ها نیست، ولی در اشیا و به خصوص در نباتات و حیوانات چنین چیزی هم مشاهده می شود. این خود نشانۀ دیگری است بر اینکه قوۀ مرموز و نیروی شاعری، اشیا را با شکل مرموزی هدایت و رهبری می کند.[5] قرآن کریم به این اصل در آیات مختلفی اشاره می کند، از جمله آنجا که می فرماید: ((ألَّذِی قَدَّر فَهَدَی))[6]؛ «آن (خدایی) که (هر موجودی را) اندازه گیری معین فرمود، سپس هدایت نمود». هم چنین آنجا که از زبان حضرت موسی(ع) خطاب به فرعون نقل می کند: ((ألَّذِی أعطَی کُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَیً))؛[7]«آن (خدایی) که خلقت خاص هر موجودی را بدو بخشید، سپس او را (بر آن اساس) هدایت نمود». از طریق راه حدوث عالَم: بشر به هر موجودی از موجودات جهان می نگرد، داغ حدوث و تغییر و مربوبیت را در پیشانی او می بیند. در نظر اول که می بیند برخی اشیا «پدیدار» و «حادث» و «متغیر» و «مربوب» و «مسخر»اند، به حکم بدیهی عقل متوجه می شود که نیرو یا نیروهایی هست که این اشیا را می برد و می آورد، می راند و جلو می برد و تحت تسلط و قدرت خویش دارد در این نظر می خواهد برخی حوادث را با برخی دیگر توجیه کند؛ یعنی برخی را پدید آورنده، راننده، جلو برنده، مسلط و مدبر و مربی بعضی دیگر فرض کند؛ ولی تدریجاً متوجه می شود که هرچه در جهان است، چنین است؛ هر چیزی که او را پدید آورنده و راننده، و مدبر و مربی چیز دیگر فرض می کند، می بیند او نیز به نوبۀ خود «پدیدار» و «رانده شده» و «مربوب» است. در این وقت است که تمام جهان را با همۀ اجزا و همۀ روابطی که میان آن ها می باشد، یک واحد پدیدار و یک واحد مربوب می بیند و اینجاست که متوجه می شود که دست قدرت یگانه ای هست که رب العالمین و پدید آورندۀ همۀ پدیده هاست.


این مطلب در تاریخ: سه شنبه 27 شهریور 1397 ساعت: 10:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

کم کردن سرعت عقب جلو در km

بازدید: 557

برای تغییر زمانforward و back در km یا همان سرعت پرش فیلم مراحل زیرا انجام دهید:

1- راست کلیک کنید و بعد روی option بزنید

2- روی preferences کلیک کنید

3- در تب general بروید و بعد روی playback کلیک کنید

4- بروید قسمت jump interval 

5- در قسمتی که نوشته (L/R) 1st زمان مطلوب را به ثانیه وارد کنید

تمام


این مطلب در تاریخ: جمعه 30 مهر 1400 ساعت: 18:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

آیا علیت با کوانتوم رد می شود

بازدید: 409

فیزیک دانان کوانتوم امروز به دانشی از رفتار ذرات رسیده اند که آنان را بر آن داشته که بگویند قانون علت و معلول وجود ندارد.
.
پروفسور ماکس پلانک در اواخر ماه های قرن نوزدهم برخی از قضایای مربوط به تابش نور را ثابت نمود که مخالف قانون علیت بود، اما سخن پلانک با استقبالی رو به رو نشد و اندیشه ی او به محاق رفت تا اینکه متفکر بزرگ قرن بیستم در فیزیک یعنی آلبرت اینشتین سخنان پلانک را زنده کرد.
فیزیک کوانتوم به مطلب مهمی دست یافته بود و آن غیر قابل پیش بینی بودن رفتار ذرات بود، برای مثال رادیوم در بازه زمانی تبدیل به سرب و هلیوم می شود زیرا سرب و هلیوم از رادیوم سبک ترند و به همین دلیل است که رادیوم نور و گرما تراوش می کند.
تبدیل رادیوم به سرب و هلیوم طبق فرمول عجیبی رخ می دهد که می توان گفت غیر قابل پیش بینی است. به تعبیر پروفسور جینز، لشکری را فرض کنید که زیر باران گلوله قرار گرفته است محاسبه ی اینکه گلوله به کدام یک از سربازان برخورد می کند تقریبا محال است، کاهش اتم های هلیوم مانند کاهش سربازان لشکری است که زیر باران گلوله قرار گرفته اند.
.
پروفسور پاول دیراک انگلیسی کسی که می توان گفت در قرن بیستم و در ریاضیات تنها کسی بود که در قد و قواره اینشتین بود.
او می گوید:
«در تجربیات و مطالعات مربوط به اتم ها و الکترون ها عموما در حالت مفروض و معینی نتیجه آزمایش معین و ثابت نیست بدین معنی که چون یک آزمایش معین را چندین بار با همان شرایط اولیه تکرار کنیم احتمال دارد به نتایج مختلفی برسیم...»
این یعنی عدم ترتب علت بر معلول، وقتی یک آزمایش در شرایط یکسان نتایج مختلفی می دهد یعنی اتفاق و عدم وجود قانون علیت.


اولین و ریشه ایی ترین اشتباهی که فیزیکدانان گرامی مرتکب شده اند اشتباهی است که در قدیم بسیار رخ می داد اینکه قصد داشتند مطالب یک علم را در علمی دیگری حل کنند. کاری که فیزیکدانان کرده اند همین است که قانون علیت که موضوع فلسفه است را در فیزیک توجیه و تایید و رد کردند!
این به همان اندازه عجیب است که یک متخصص قلب بگوید مشکل این ساختمان از لحاظ معماری اینگونه حل می شود! معماری علمی دیگر با موضوعی دیگر است و پزشکی علمی با موضوعی دیگر.
فیزیک علمی است که به احوالات و قوانین و مسائل ماده آن هم به روش تجربی می پردازد ولی علیت یک قانون عقلی محض است لذا علیت موضوع فلسفه است نه علم دیگر.
.
در بیان اصول موضوعه و اصول متعارفه
.
شیخ در منطق الشفا به بیان اصول موضوعه و اصول متعارفه می پردازد می فرماید هر علمی اصول متعارفه و اصول موضوعه دارد.
اصول متعارفه: عبارت است از یک یا چند اصلی که دلایل و براهین آن علم به آن استوار شده مانند دو دوتا چهارتا در ریاضی و مانند علیت در فلسفه، علیت مباحثی است که در فلسفه مطرح و حل می شود.
.
اصول موضوعه: مسائلی است که آن علم ثابت نمی شود و آن علم به عنوان ورودی از سایر علوم قرض می گیرد تا از آن استفاده نماید. مانند علیت در فیزیک، یعنی فیزیک علیت را بعنوان ورودی می گیرد تا از آن استفاده نماید.
.
فیزیک علیت را باید به عنوان اصول موضوعه بپذیرد و از آن استفاده نماید و هر کجا با مشکلی مواجه شد سکوت کند و کار را به فلاسفه بسپارد و بالعکس مباحثی که در فیزیک مطرح می شود و فلاسفه از آن به عنوان اصول موضوعه استفاده می کنند اگر در مواردی فلاسفه با مشکل مواجه شوند باید کار را به فیزیکدانان بسپارند.

نچه از تحلیل فیزیکدانان برکنار مانده است «اصل تشابه» است، این اصل مبنای تمام علوم تجربی است که از قانون علیت نتیجه می شود، به عبارت دیگر اگر قانون علیت نقض شود «اصل تشابه» هم نقض می شود و تمام علوم تجربی من جمله فیزیک هم از اساس زیر سوال می رود.
.
در بیان اصل تشابه
.
این اصل بیان می دارد «طبیعت در شرایط کاملا مساوی در همه جا و همه وقت جریان واحدی دارد»
این اصل مبنای تمام علوم تجربی مانند فیزیک است، یعنی طبیعت در شرایط کاملا مساوی نتیجه واحد می دهد که شما آزمایش و تجربه را مجاز می دانید و بر مبنای آن تئوری فیزیکی ارائه می دهید، اصل تشابه برگرفته از این قانون علیت است که «هر معلولی، علت خاص خودش را دارد»
حال اگر اصل سنخیت علّی و معلولی غلط باشد اصل تشابه غلط است و اگر اصل تشابه غلط باشد تمام علوم تجربی از اساس غلط می شود و دیگر کوانتوم و غیر کوانتوم ندارد.
سفسطه مانند روز روشن است آقایان تمام حرف هایشان مبتنی بر اصلی است که خود باطل کردند!! یعنی آنچه به ایشان مجوز تفکر و ارائه تئوری داده است را رد می کنند!
پروفسور دیراک می گوید اصل ترتب علی و معلولی رد می شود. از او بپرسی چرا؟ می گوید رفتار ذرات اینطور نشان می دهد.
ولی غافل از اینکه همین پرسش و پاسخ یعنی علیت. وقتی می پرسید چرا یعنی علت چیست وقتی می گوید رفتار ذرات اینطور نشان می دهد یعنی علت را بیان می کند. اگر علیت غلط باشد همین جمله چند خطی پروفسور دیراک هم غلط می شود. این چه نظریه فلسفی است که خودش، خودش را فاسد و باطل می کند و گوش عالم را هم کر کرده است؟!!
برای همین است که می گوییم فیزیک قانون علت و معلول را باید اصول موضوعه بپذیرد و از آن استفاده کند و اگر به مشکل برخورد کار را به فلاسفه بسپارد
پس تا اینجا دو نقد مطرح شد
1) علیت اصلا موضوع فیزیک نیست
2)نقض قانون علیت یعنی نقض علوم تجربی از اساس


ابن سینا (ره) در الهیات الشفا در مقاله ششم می فرماید رابطه ترتب یک اثر با مقدمه از چهار حالت خارج نیست یا دائمی است یا اکثری یا اقلی است یا مساوی.
حال با ذکر مثال این چهار مورد را مطرح می کنم.
.
1)حالت دائمی: مثلا در شرایط طبیعی اگر شما آتش زیر کاغذ خشک بگیرید کاغذ می سوزد، آتش علت سوختن است و در شرایط مذکور صد در صد باعث سوختن کاغذ می شود. یعنی با پیدا شدن علت صد در صد معلول هم پیدا می شود.
.
2)حالت اکثریت: یک وقت هم از هر صد علت نود و پنج درصد معلول پیدا می شود مانند صد زوجی که نود و پنج نفر آنان بچه دار می شوند و پنج نفر بچه دار نمی شوند.
.
3)حالت تساوی: حالت پنجاه پنجاه است مانند آن که سکه را به بالا پرتاب کنیم احتمال آن که خط بیاید یا شیر، پنجاه پنجاه است.
.
4)حالت اقلیت: برعکس حالت دوم است که در بیشتر موارد علت پیدا شود معلول پیدا نمی شود.
.
حال شیخ به تحلیل مورد دوم می پردازد می فرماید مورد اول که دائمی است بحثی در آن نیست مورد سوم و چهارم هم با روشن شدن مورد دوم روشن می شود.
من با ذکر مثال منظور شیح (ره) را بیان می کنم.
در مثال دوم ما گفته شد از صد زوج جوان فقط نود و پنج نفر بچه دار می شوند یعنی در این مورد هرگاه علت وجود پیدا کند احتمال وجود معلول نود و پنج درصد است.
شیخ می فرماید این تسامح در بیان است زیرا در آن پنج درصد اصلا علت موجود نیست، اگر علت موجود بود معلول هم موجود می بود. این را باید به دو قسمت تقسیم نمود در آن نود و پنج درصد، علت موجود بود معلول هم موجود شد در پنج درصد باقی مانده علت موجود نبود معلول هم موجود نشد. در این مورد دوم هم دو رابطه دائمی داریم که در کنار هم قرار گرفته اند.
علت وجود دهنده به معلول است و حکمای اسلامی چیزی را علت می نامند که وجود دهنده باشد حال چه اصراری است در آن پنج درصد که زوج جوان نتوانستند بچه دار شوند آنان علت نامیده شوند؟!! چه اصلا این زوج وجود دهنده نبودند تا علت باشند و بعد بگوییم رابطه علت با معلول در این مورد نود و پنج درصدی است!! آن نود و پنج والدین، علت برای فرزندان خود هستند و آن پنج درصد علت نیستند یعنی نقصی دارند مانند ناباروری و... که مانع برای وجود بچه دارند.
پس رابطه ی هر علتی با معلول خودش صد در صدی است و مورد های دوم،سوم،چهارم هم به مورد اول یعنی دائمی برمیگردد.
.
حال اشتباه سخن آقایان مشخص می شود که می گویند در ذرات هیچ گونه تضمینی نیست که علت وجود پیدا کرد معلول هم وجود پیدا کند!!


یکی دیگر از اشتباهات فیزیکدانان گرامی این است که می پندارند لازمه واقعی بودن قانون علت و معلول این است که امکان پیش بینی بدهد یعنی چون ما نمی توانیم رفتار ذرات را پیش بینی کنیم پس قانون علیت وجود ندارد!!
در صورتی که قدری باریک بین شده می بینیم اصلا میان این دو قضیه ارتباطی نیست.
یعنی لازمه واقعی بودن قانون علیت این نیست که امکان پیش بینی دهد بلکه علم به علت سبب علم به معلول می شود.
یعنی فیزیکدانان نمی توانند رفتار ذرات را پیش بینی کنند بخاطر جهل به علت است نه عدم وجود علت از اساس!
چیزی که هست بسیار فرق است بین آن که بگوییم علت وجود ندارد و اینکه علت وجود دارد اما بر ما پوشیده است،
عقل محض می گوید قانون علیت استثنا ندارد، و اینکه فیزیکدانان نمی توانند رفتار ذرات را پیش بینی کنند بخاطر جهل به علت است نه عدم وجود علت. یعنی رفتار ذرات علت دارد اما آن علت حداقل اکنون بر ما پوشیده است.
این اولین بار نیست که بشر به اتفاقی برخورد می کند که علت آن پوشیده است برای مثال در پزشکی عمده دلیل بیمارهای لاعلاج، عدم آگاهی به علت است فی المثل «CLL» یک نوع سرطان خون است که باعث می شود گلبول های سفید افزایش بی رویه داشته باشند و پلاکت خون کاهش پیدا کند از یک متخصص خون بپرسید چرا گلبول های سفید افزایش بی رویه دارند و پلاکت های خون کاهش پیدا می کند می گوید علت اصلی برما پوشیده است، اما پزشکان مانند فیزیکدانان کوانتوم در بوق و کرنا نکردند که یک اتفاق بی علت پیدا کردیم پس علیت وجود ندارد!! بلکه پزشکان معتقدند بیماری های لاعلاج علت دارند ولی بر ما پوشیده است و در تلاش شبانه روزی برای یافتن علت هستند که در درمان «CLL» در ده سال اخیر پیشرفت شایانی کرده اند.
.
شهید مطهری (ره) در جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم سخنی می گوید که باید آن سخن را با طلا نوشت که تمام اشتباه فیزیکدانان ریشه در این یک خط دارد.
ایشان می گوید:
.
«لازمه واقعی بودن علیت امکان پیش بینی بشر نیست. بلکه لازمه اطلاع بشر بر آن مقدمات و علل، امکان پیش بینی است»


این مطلب در تاریخ: جمعه 05 شهریور 1400 ساعت: 10:37 منتشر شده است
نظرات(0)

تکامل در فلسفه اسلامی

بازدید: 306

آیا جهان هدف و غایت دارد؟
آیا موجودات کمال می یابند؟
اگر جهان هدف دارد و موجودات کمال می یابند، کمال و تکامل انسان به چیست؟
این سوالاتی است که ذهن هر انسانی را در زندگی به خود مشغول می کند، بسیاری مانند ذیمقراطیس و برتراند راسل این جهان را بی هدف می دانند و دلیلی هم برای پیدا کردن هدف نمی بینند.
.
بسیاری هم برای جهان غایت و هدفی قائل هستند و معتقد هستند برای هر موجودی کمالی است، اما در پیدا کردن فرمول کمال دچار اختلاف شده اند.
فرمول تکامل چیست؟ یعنی انسان و موجودات و جهان خلقت چگونه و با چه ابزاری تکامل می یابند؟
پیش از آغاز سخن در مورد فرمول تکامل، خود لفظ کمال را تعریف می کنیم.
.
به گزارش اکثر مفسرین اهل سنت و تمام علمای شیعه در روز غدیر بعد از آن که پیامبر، امام علی را به جانشینی خود برگزید این آیه نازل شد.
.
ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ
امروز دين شما را به #كمال رسانيدم و نعمت خود بر شما #تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم.(مائده/3)
.
گفته شد که هر چیزی به ضدش شناخته می شود، کمال مقابل نقص است اما چیزی که هست ما دو نقص داریم
نقص مقابل کمال
نقص مقابل تمام
برای روشن شدن معنای آنان مثالی می زنم
از نظر اسلام موجودی «تمام» است که همه ی اجزایش وجود داشته باشد و اگر یک جز آن نباشد «ناقص» است مانند ماشینی که بنزین ندارد و یا انسانی که دست ندارد، این یک نقص.
اما چیزی که همه ی اجزایش را هم دارا باشد، یعنی «تمام» باشد، دلیل بر «کمالش» نیست مانند انسانی که تمام اجزایش بدن اش حاصل است اما از اخلاق و معاشرت و رفتار بهره ای ندارد این انسان «تمام» است اما «کمال» ندارد و ناقص است.
پس «کمال» یک کیفیت است اما «تمام» سخن از اجزا است.
چیزی که هست امامت جز آخر اسلام بود که با آن اسلام «تمام» شد و همه ی اجزایش حاصل شد و هم به «کمال» رسید یعنی از لحاظ کیفیت کامل شد
.
پس «کمال» یعنی چیزی همه ی آنچه را که می تواند داشته باشد را داشته باشد، این موجود تکامل یافته است.
.
حال سوال این است فرمول تکامل چیست؟

بحث تکامل از مهم ترین بحث های فلسفه است، این بحث در فلسفه جدید مقام ارجمندی پیدا کرده است، کسانی مانند برگسون فرانسوی برای اصل تکامل اهمیت فراوانی قائل شده اند، عده ای تکامل را با تعبیرات خاصی از قبیل: باز شدن، شکفتن و گسترده شدن تعریف کرده اند.
هربرت اسپنسر فرمول تکامل را به شرح زیر بیان می کند:
.
«نخستین اصل قانون تکامل «تراکم» است یعنی اینکه توده ای از مواد در یک جا جمع شوند و گرد آیند؛ مثلاً سلولهای اولیه ی نطفه در رحم که مرتب تکثیر می شوند و افزایش می یابند مرحله ی تکامل را طی می کنند، قانون دوم «تنوع» است یعنی اینکه اجزاء جمع شده هر دسته ای شکل و وظیفه ی خاص پیدا کنند و نوعی اختلاف و ناهمجنسی میان آنها پیدا شود، همچنانکه نطفه در رحم پس از آنکه مدتی تکثیر یافت و انبوهی از سلولها فراهم شد حالت تنوع و عضو عضو شدن آن پدید می آید و هر قسمتی عضوی را تشکیل می دهد. قانون سوم «انتظام» است که همه ی اعضاء و اجزاء با همه ی اختلاف و تنوع، یک نظم بخصوصی را رعایت می کنند و برای یک هدف واحد کار می کنند».
.
اسپنسر سه مرحله تراکم و تنوع و انتظام را لازمه تکامل می داند اما باید گفت درست است در اکثر موارد تکامل همراه با این موارد است، اما در برخی موارد تکامل همچین ویژگی را ندارد و ثانیا این موارد که گفته شد ویژگی تکامل بود نه ماهیت آن، یعنی جسمی تکامل یابد متراکم و متنوع و منتظم می شود، اما هنوز این سوال بی پاسخ ماند که چه چیز باعث به وجود آمدن این ویژگی ها و تکامل می شود؟

در  فلسفه اسلامی تکامل مقام والایی دارد، رئیس حکمت اسلامی ابن سینا (ره) می گوید:
.
«عالی ترین مبحث فلسفه مبحث غایت است»
.
مفصل ترین بحث های شیخ همین مبحث غایت و تکامل است و هزار سال پیش چنان تحقیق نیکویی راجع به غایت کرده است که امروزی ها نه به محتوی مطالبش می رسند و نه به سبک قلمش.
حال به فرمول تکامل از دید فیلسوف های اسلامی می پردازیم.
.
در یک خط می توان گفت فلاسفه اسلامی معتقدند:
.
«حرکت مساوی تکامل است»
.
ایشان ذات حرکت را تکامل می دانند.
شاید فکر کنید حرکت یک مفهوم ساده و بدیهی است و ابتدا همین حرکات از قبیل راه رفتن و حرکت ماشین ها به ذهن شما بیاید اما همین مفهوم ساده هزار سال است که فکر فلاسفه اسلامی را به خود مشغول کرده است، و حقایقی عجیب تر از افسانه را به ما نشان داده است، حرکت آن چنان عجیب است که جناب ملاصدرا (ره) می فرماید:
.
«فما اعجب من حال هذا الوجود!»
«تعجب می کنم از حرکت، در عین اینکه وجود دارد، معدوم است! و در عین اینکه واحد است کثیر است! در عین اینکه باقی است زایل است و در عین حال تناقض ندارد»
.
اینکه تکامل چیست گفته شد تکامل مساوی حرکت است اما ماهیت حرکت و اقسام آن چیست؟
.
ادامه دارد اگر خدا بخواهد

منبع: https://www.instagram.com/omidsoltani55/


این مطلب در تاریخ: پنجشنبه 04 شهریور 1400 ساعت: 23:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

سفسطه در تقابل دو چیز

بازدید: 279

در این پست قصد دارم تو را از بلایی خبر دهم که ویرانی اش بیش از بمب اتم است و آن سفسطه است.
شاید بزرگترین خدمتی که منطق ارسطو در حق بشر کرد شناساندن سفسطه بود که اکثریت از آن غافل اند.
توضیح آن که سفسطه در تقسیم بندی کلی به سیزده قسمت تقسیم می شود که یک قسمت آن بشر امروزی را بدبخت کرده است که در این پست قصد شرح آن یک مورد را دارم.
.
توضیح آن یک قسمت این است که اگر میان دو چیزی که در واقعیت و عالم واقع هیچ تقابلی با یکدیگر ندارند را در عالم ذهن برایش تقابل درست کنی دچار سفسطه شده ای برای مثال از کودکی از ما پرسیدند «علم بهتر است یا ثروت»؟ چه تقابلی میان علم و ثروت در واقعیت وجود دارد؟ هیچی بلکه مکمل یکدیگر هم هستند چه اینکه کسی که ثروت دارد راحت تر تحصیل می کند و شخص باسواد و متخصص راحت تر ثروت کسب می کند. پس چرا در ذهن این دو را مقابل یکدیگر قرار داده اند؟ چون دچار سفسطه شده اند.
در مثال دیگر عده ای مادی گرا شده اند و دو دستی به دنیا چسبیده اند و آخرت را رها کردند و عده ای مانند مسیحیت فکر می کنند رسیدن به آخرت با ترک دنیا به دست می آید. در عالم واقعیت چه تقابلی میان دنیا و آخرت وجود دارد؟
هیچ، راه رسیدن به آخرت همین دنیا است که پیامبر اعظم فرمود کسی که دنیا ندارد آخرت هم ندارد.
عده ای کوروش کبیر را چسبیده اند و پیامبر اسلام را رد میکنند و عده ای دیگر عاشق پیامبر اند و کوروش را رد می کنند گویی در واقعیت کوروش و پیامبر خدا سال های سال جنگیده اند!!
حقیقت آن است که اگر کوروش ذوالقرنین باشد که هست با حضرت حجت رجعت می کند و یار امام زمان خواهد بود ان شاالله.

حال می فهمی کتاب منطق الشفای بوعلی که بهترین کتاب منطق در تاریخ است چرا ترجمه فارسی ندارد چه مردم آگاه شوند دیگری نمی توان بر آنان حکومت کرد.
و این گونه اربابان قدرت میان دو چیزی که واقعا تقابل ندارند ذر ذهن تقابل ایجاد می کنند تا شما را به هر سمت و سویی که تدارک دیده اند ببرند.
مردم را می بینم که به جان یکدیگر افتاده اند، برای چیزهایی که اصلا واقعیت ندارند و ساخته ذهن آدمی است، که این جهان، دگر جهان سفسطه شده است نه عقل و اندیشه...


این مطلب در تاریخ: سه شنبه 02 شهریور 1400 ساعت: 23:47 منتشر شده است
نظرات(0)

پاسخ شهید مطهری بر نظریه غریزه داروین

بازدید: 291

داروین «هدایت غریزه» را اینگونه توجیه می کند که حرکات غریزی اعمالی خود به خودی هستند و بدون دخالت اراده و اندیشه صورت می گیرند مانند اعمال انعکاسی که از موجود زنده سر می زند از قبیل حرکات جهاز هاضمه هنگامی که غذا وارد آن می شود و یا ترشح غدد زیر زبان هنگامی که مثلاً ترشی روی زبان قرار می گیرد و غیر اینها؛ فرقی که هست این است که این سلسله اعمال انعکاسی، بسیط و ساده هستند ولی حرکات غریزی مرکّب و پیچیده اند. تمام حرکات غریزی حیوان در نسلهای پیش حرکاتی انعکاسی و ساده بوده اند، بعدها به تدریج که حیوانات تکامل یافته اند و انواع از یکدیگر اشتقاق یافته اند این حرکات نیز که به صورت عادت در آمده اند به موازات سایر قسمتهای وجودی حیوان تکامل پیدا کرده و طبق قانون وراثت به نسل های بعد منتقل شده اند.

اما ایراد های بسیاری به نظر داروین وارد است، شهید مطهری در جواب داروین می فرماید:

تحقیقات جدید علم وراثت این نظریه را مردود شناخته است چه اینکه ما در مورد انسان مشاهده می کنیم که حرکات عقلانی و ادراکی هیچگاه به صورت غریزه به به نسل بعد منتقل نمی شود و اگر این نظریه درست بود لازم بود که اعمال عقلانی انسان به صورت غریزه به اعقاب منتقل شود و نوزادان انسان کامل ترین حیوانات باشند از لحاظ غرائز و حال آنکه قضیه کاملاً بر عکس است و آنکه از لحاظ هدایت غریزه از همه ناقص تر است انسان است.
و دیگر آنکه حرکات انعکاسی عکس العمل بدن حیوان (مانند ترشح بزاق) در مقابل یکی از مؤثرات خارجی است و حال آنکه حرکات غریزی از عوامل درونی حیوان سرچشمه می گیرد. آیا چه محرک خارجی در بدن حیوان تأثیر می کند که او را به طرف غذا یا لانه ساختن یا نزدیکی جنسی روانه می سازد؟

4) حکیم سهروردی

در میان فلاسفه اسلامی حکمای اشراق یعنی سهروردی و پیروانش پاسخی دارند که #شاید بتوان گفت دقیق ترین نظریه موجود است آنان می گویند:

هدایت غریزه به وسیله یك نوع «الهام غیبی» صورت می گیرد. حکمای اشراق مدعی بودند که تدبیر حیات هر نوع از انواع حیوانات به وسیله یك نور مدبر صورت می گیرد که آن هم بالاخره منتهی می شود به نورالانوار و ذات واجب الوجود(یعنی خدا).

این نظریه از کیفیت این الهام غیبی خبر نمی دهد زیرا در دید هر فیلسوف اسلامی همه چیز به خداوند بازمی گردد اما فیلسوف به دنبال قوانین خداوندی می گردد.
اما اگر هیچکس از راه طبیعی و عادی نتواند به هدایت غریزه پاسخ دهد ناچار باید حکم به «الهام غیبی» داد.

5) فعالیت التذاذی و فعالیت های تدبیری
.
این نظریه ابتدا فعالیت های انسان را به دو قسمت «فعالیت التذاذی» و «فعالیت های تدبیری» تقسیم می کند.
توضیح اینکه فعالیت های التذاذی فعالیت هایی هستند که ریشه در غریزه انسان دارد و انسان برای رفع نیاز درونی خود آن را انجام می دهد که توام با لذت است مانند اینکه تشنه می شود و آب می خورد، گرسنه می شود و غذا می خورد.
اما فعالیت های تدبیری، فعالیت هایی است که ریشه در تدبیر انسان دارد و خود فعل هدف نیست و چه بسا رنج آور باشد اما شخص برای مقصود نهایی آن را انجام می دهد مانند شخصی که خواب لذت بخش را رها می کند و مطالعه می کند یا بیماری که برای رفع بیماری خود داروی تلخ رنج آور را می خورد.
.
این نظریه در مورد هدایت غریزه می گوید:
حركات غریزی حیوان را می توان حركات التذاذی دانست نه تدبیری؛ یعنی حیوانات (بر خلاف انسان) از لحاظ وضع تمایلات و نفسانیات طوری مجهز ساخته شده اند كه از جمیع حركات غریزی خود مستقیما لذت می برند و تمام آن كارها را صرفاً برای همان لذتی كه از خود آن افعال می برند انجام می دهند بدون آنكه از نتیجه و فایده طبیعی عمل خود آگاه باشند و آن را منظور بدارند.
.
شهید مطهری در مورد این نظریه می گوید:
این نظریه را نیز با دلائل علمی نمی توان صد در صد باطل دانست، چیزی كه هست خیلی بعید به نظر می رسد كه حركاتی از قبیل لانه ساختن پرندگان صرفاً التذاذی باشد و حیوان از نتیجه كار خود و قانون كار خود بی خبر باشد زیرا قرائن چنین نمودار می سازد كه حیوان یك مقصود دیگر از كار خود دارد و این كار را برای آن مقصود نهایی می كند و در این كار خود عیناً مثل انسان كه برای یك مقصود نهایی تدبیر می كند و متحمل رنج و زحمت می شود تدبیر می كند و به خود رنج می دهد. بعلاوه روی این نظریه معلوم نیست كه چرا انسان كه قوه عقل و استعداد تدبیر در امور دارد این اندازه از لحاظ تمایلات كه هادی غریزه اوست ضعیف است و حیوان كه این استعداد را ندارد دارای اینهمه تمایلات عجیب شده كه حتی زنبور عسل كه لانه خود را با اشكال مسدّس تنظیم می كند در وجود او تمایلی آفریده شده كه فقط از این نوع كار لذت می برد و او بدون آنكه در شعور خویش فایده این كار را بداند فقط برای اطاعت از آن تمایل مخصوص این كار را انجام می دهد.
.
و در آخر می فرماید:
موضوع «هدایت غریزه» یكی از اسرار آمیزترین مسائل علم الحیات است و خوشبختانه دانشمندان قرون جدیده دست به مطالعات عمیقی درباره رفتار غریزی حیوانات زده اند هر چه مطالعات در این زمینه بیشتر شود زمینه تحقیق فلسفی در ماهیت «غریزه» فراهم تر خواهد شد.


این مطلب در تاریخ: دوشنبه 01 شهریور 1400 ساعت: 23:34 منتشر شده است
نظرات(0)

آیا جنگل منهای درخت وجود دارد؟

بازدید: 378

آیا جنگل منهای درخت وجود دارد؟
یا وجود جنگل همان وجود درخت ها می باشد؟
.
این سوال ابتدا یک لفاظی به نظر می رسد اما مقدمه ای است برای حقیقتی بسیار بزرگ و اینکه آیا مکان منهای سیارات و کهکشان ها و اجسام وجود دارد یا وجود مکان همان وجود کهکشان ها و سیارات است؟
به عبارت دیگر در معنای اول جهان فضایی مطلق مانند یک سفره دارد که کهکشان ها و سیارات در آن مانند ظروف چیده و ریخته شده است، چه کهکشان ها و سیارات باشند چه نباشند آن فضای مطلق وجود دارد اما در معنای دوم فضا همان وجود کهکشان ها و سیارات است و وجودی مجزا از آنان ندارد.
در مثال هم ذکر شد که آیا فضایی به نام جنگل وجود دارد که درختان در آن قرار گرفته اند یا وجود جنگل همان وجود درختان است؟
.
شیخ الرئیس جناب بوعلی سینا (ره) وجود جهان را همان وجود سیارات می داند و قائل به فضای منهای سیارات و ستارگان نیست.
شیخ می فرماید: «مکان یعنی رابطه میان اشیا» یعنی اگر اشیا وجود نداشته باشد مکانی هم وجود ندارد.
استادالبشر سیدنا خواجه نصیر طوسی (ره) هم رای شیخ را پذیرفته است.
اما شیخ اشراق مرحوم سهروردی قائل به فضای مجرد و منهای اجسام و اشیا و سیارات است. یعنی می گوید یک مکان مطلق وجود دارد که اشیا روی آن چیده شده است، چه اشیا باشند و چه نباشند آن فضای مطلق وجود دارد.
.
در میان فیزیکدانان جدید آشنا به فلسفه که سخنان آنان ارزش بیان داشته باشد ابتدا سر ایزاک نیوتن پدر فیزیک کلاسیک و ریاضی دان زبردست است که او معتقد به فضا و زمان مطلق بود و برای جهان مانند سهروردی فضای مجرد از اجسام قائل بود،
اما پدر فیزیک نوین یعنی اینشتین بازیگوش اثبات کرد که مکان و زمان به طور پیچیده ای در هم تنیده است و زمان بُعد چهارم است که با مکان وحدت دارد لذا رای او شبیه رای شیخ الرئیس است و وجود مکان را همان وجود سیارات و اجسام می داند.
.
اما جالب است بدانید که جناب ملاصدرا (ره) سیصد سال قبل از اینشتین پی به بُعد چهارم یعنی زمان برد و در تضاد سرعت و کندی پی به وحدت مکان و زمان برد لکن در برخی جاها معتقد است فضای مجرد از اجسام وجود دارد که اشیا و سیارات در آن ریخته شده است، اما در اکثر موارد قائل به رای شیخ است.

منبع: https://www.instagram.com/omidsoltani55/


این مطلب در تاریخ: شنبه 30 مرداد 1400 ساعت: 23:33 منتشر شده است
نظرات(0)

رد می اندیشم چون هستم

بازدید: 348

دکارت فیلسوف شهیر فرانسوی، فلسفه اش از اینجا آغاز می شود که ابتدا در وجود همه چیز شک می کند و سپس در صدد اثبات برمی آید او اولین چیزی که اثبات کرد وجود خود بود با این سخن که:
.
«من می اندیشم، پس هستم»
.
او می خواست وجود خود را با اندیشه ثابت کند، ابتدا در وجود همه چیز شک کرد، سپس گفت من که می اندیشم، پس هستم.
.
بو علی سینا فیلسوف مسلمان ششصد سال قبل از دکارت این راه را بیان و نقد کرده است.
بو علی معتقد است اثبات «من» از طریق افعال انسان مانند اندیشیدن امکان پذیر نیست، زیرا افعال انسان جدا از انسان وجود ندارند تا ما آن را مقدمه قرار بدیم و بعد به وجود «من» برسیم،
می گوید تو قبل از اندیشیدن من را می آوری و می گویی «من می اندیشم» و بعد می گویی «پس هستم»، تو قبل از اندیشدن «من» را وجود یافته قلمداد کردی بعد چگونه نتیجه میگیری من هستم!!!
فعل اندیشیدن مطلق و بدون فاعل دلیلی بر وجودت نیست، اما اگر با فاعل مقیدش کنی بگویی «من می اندیشم»، خوب قبل از اندیشیدن «من» را وجود دادی، دیگر چرا می گویی پس هستم!!
یعنی چیزی که هنوز اثبات نشده را دکارت مقدمه قرار داده است که باطل است.
حال عین مطلب بوعلی سینا را نقل می کنیم:
.
«ممکن است تو بگویی من ذات خود را بلاواسطه شهود نمی کنم بلکه از راه اثر و فعل او به وجود او پی می برم. در جواب می گوییم اولا برهان ما دلالت می کرد که انسان قطع نظر از هر فعل و حرکتی خود را می یابد، ثانیا هنگامی که که فعل و اثری شهود می کنی و می خواهی آن را دلیل بر وجود خود قرار دهی آیا فعل و اثر مطلق را می بینی یا فعل مقید یعنی فعل خود را ؟ در صورت اول نمی توانی نتیجه بگیری پس من هستم زیرا فعل مطلق دلیل بر فاعل مطلق است نه فاعل شخصی و در صورت دوم پس تو قبل از آن که فعل را شهود کنی و لااقل در حینی که فعل خود را شهود می کنی خود را شهود می کنی پس لاقل در حین اینکه وجود فعل بر تو ثابت است وجود خود را ثابت و محقق می بینی.» (نمط سوم اشارات فصل چهارم وهم و تنبیه ترجمه شهید مطهری)

منبع: https://www.instagram.com/omidsoltani55/


این مطلب در تاریخ: جمعه 29 مرداد 1400 ساعت: 23:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

رد راسل بر عدم وجود خدا

بازدید: 281

برتراند راسل در كتاب كوچكی به نام چرا مسیحی نیستم؟ كه از او به جای مانده براهین اثبات وجود خدا را انتقاد می كند، از جمله برهان علة العلل را درباره ی این برهان می گوید:

«اساس این برهان عبارت از این است كه تمام آنچه را كه ما در این جهان می بینیم دارای علتی است و اگر زنجیر علتها را دنبال كنیم سرانجام به نخستین علت می رسیم و این نخستین علت را «علة العلل» یا «خدا» می نامیم. »
.
آنگاه این برهان را چنین انتقاد می كند:
.
«به هنگام جوانی درباره ی این مسائل ژرفا نمی اندیشیدم و برهان علة العلل را تا مدتی مدید پذیرفتم، تا آنكه روزی به سن هجده سالگی به خواندن اتوبیوگرافی جان استوارت میل بدین جمله برخوردم: «پدرم به من می گفت كه این پرسش: چه كسی مرا آفرید؟ جواب ندارد، زیرا بلافاصله این سؤال مطرح می شود كه چه كسی خدا را آفرید؟ جمله ای بدین سادگی دروغ برهان علة العلل را برایم آشكار ساخت و هنوز هم آن را دروغ می دانم. اگر هر چیز باید علتی داشته باشد پس خدای را نیز علتی باید. اگر چیزی بدون علت وجود تواند داشت این چیز می تواند هم خدا باشد و هم جهان. پوچی این برهان به همین جهت است».
.

رد عقیده راسل با فلسفه اسلامی:

جنید بغدادی را پرسیدند چه دلیلی بر وجود خدا هست؟ جنید گفت:
«روشنی صبح ما را از چراغ بی نیاز کرده است».
اما بپردازیم به نقد سخن راسل که باید گفت آنچه اینان توجه نکرده اند مناط و نیاز معلول به علت است یعنی هر حادثه یا معلولی نیاز به علت دارد قانونی است قطعی و ضروری و لایتغیر، اما این سوال را مطرح نمی کنند،
که چرا معلول به علت نیاز دارد؟ به دیگر بیان چه چیزی در معلول باعث نیاز به علت می شود؟
آقایان پنداشته اند نیاز معلول به علت در وجود است، یعنی هر چه وجود دارد، علتی دارد خدا هم وجود دارد،پس نیاز به علت دارد.
این گونه اندیشه کرده است که تحت عنوان یک فیلسوف اما مانند یک کودک پنج ساله نتیجه گرفته است که ما را چه کسی خلق کرده؟ می گویم خداوند، و بعد می گوید خدا را چه کسی خلق کرده؟!! «در این بیان موجود بودن مساوی معلول بودن است.»
البته راسل معذور است زیرا این بحثی است که مانند هزاران بحث دیگر فقط در بین حکمای اسلامی مطرح شده است و در تاریخ فلسفه غرب در هیچ دوره ای بیان نشده است.
اما پاسخ حکمای اسلامی به این پرسش که نیاز معلول به علت در چیست به بیان های زیر می باشد:
عده ای از فلاسفه قائل به نظریه حدوثی اند، یعنی معتقدند چیزی که قبلا نبوده و بعد به وجود آمده نیاز به وجود آورنده دارد که آن علت است،
و خداوند، عدم به قبل از وجودش راه ندارد تا نیاز به علت داشته باشد.
عده ای دیگر می گویند:
تمام کمالات به وجود بر می گردد و تمام نواقص به عدم،
و همچنین صرف نیاز که نقص است چیزی را معلول می کند،
خدا وجود محض اولا
وجود محض عین کمال است ثانیا،
پس خداوند معلول نیست(نیازمند نیست) که علت بخواهد.
معلول از آنجایی که ناقص است نیاز به علت دارد پس «نیاز معلول به علت، خود علت است».

منبع: https://www.instagram.com/omidsoltani55/


این مطلب در تاریخ: پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 22:58 منتشر شده است
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 35

ورود کاربران


» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد

پشتيباني آنلاين

پشتيباني آنلاين

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 343
کل نظرات کل نظرات : 73
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 2
تعداد اعضا تعداد اعضا : 388

آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 178
بازدید دیروز بازدید دیروز : 227
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 4
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 6
آي پي امروز آي پي امروز : 119
آي پي ديروز آي پي ديروز : 124
بازدید هفته بازدید هفته : 405
بازدید ماه بازدید ماه : 7,130
بازدید سال بازدید سال : 32,670
بازدید کلی بازدید کلی : 330,837

اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی آی پی : 3.145.107.94
مرورگر مرورگر : Safari 5.1
سیستم عامل سیستم عامل :
تاریخ امروز امروز : سه شنبه 01 خرداد 1403

درباره ما

مهدی حسین زاده- دانشجو دکترای حرفه ای دامپزشکی دانشگاه تهران متولد آبان سال 79- علاقه مند به هنر- کامپیوتر- موسیقی- فلسفه اسلامی،فلسفه غرب و عرفان- و علم. پیج مدیر: tablo_naghashi79

قالب و افزونه وردپرس

مشاهده صفحه جديد

قالب و افزونه وردپرس